مهاجر

متن مرتبط با «قربان» در سایت مهاجر نوشته شده است

نام هزاران قربانی مهاجرت به اروپا نشر شد

  • یک روز نامۀ آلمانی نام بیش از ۳۳ هزار نفری را نشر کرده که در راه مهاجرت به کشور های اروپایی، جان باخته اند. در فهرستی که روزنامۀ اشپیگل آلمان آنرا نشر کرده نام ده ها پناهجوی افغان نیز ذکر شده که از سال ۱۹۹۳ تا ۲۹ ماه می ۲۰۱۷ در راه سفر به اروپا، ج, ...ادامه مطلب

  • حدود 15 هزار پناهنده افغانستانی اهل سنت در نماز عید قربان شرکت کردند

  • نماز عید قربان ویژه پناهندگان افغانستانی اهل سنت ولایت تهران در دو حوزه شرق و غرب این ولایت به همت اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری تهران و همکاری دستگاه های ذیربط برگزار شد. به گزارش سایت افغانستان ما، سید مجتبی فاطمی مدیرکل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری تهران با بیان اینکه در شرق این ولایت حدود 8 هزار نفر و در ولسوالی شهریار حدود شش هزار و پانصد نفر از پناهندگان و مهاجرین اف,پناهنده,افغانستانی,قربان,کردند ...ادامه مطلب

  • ارامنه؛ قربانیان آشفتگی جنگ جهانی اول

  • نسل‌کشی ارامنه که ارمنی‌ها آن را «جنایت بزرگ» می‌خوانند، یکی از پیامدهای ناگوار جنگ جهانی اول بود که بی‌ثباتی و هرج و مرج را به قلمرو امپراتوری عثمانی کشاند. هرچند برخی پژوهش‌های تاریخی در این باره بر این گمان است که پروژه نابودی ارامنه که ادعا می‌شود به قتل جمعیتی حدود 200 هزار تا 1.5 میلیون ارمنی منتهی شده، عمدی و از پیش برنامه‌ریزی شده بوده و در نتیجه مصداق نسل‌کشی است، ولی برخی دیگر از مورخان ان را نتیجه بی‌ثباتی سیاسی دانسته و تاکید می‌کنند بین سال‌های 1915 تا 1917 که این فاجعه رقم خورده، بسیاری از ترک‌های قلمرو عثمانی نیز جان خود را به سبب قحطی و درگیری از دست دادند. یکی از شواهدی که نشان می‌دهد کشتار در این بازه تاریخی تنها ویژه ارامنه نبوده، این است که در همین مدت، آشوریان و یونانیان نیز به طریقی مشابه مورد حمله قرار گرفتند و هنوز اثبات نشده که این حملات به‌منظور پاکسازی قومی بوده باشد. در دهه دوم قرن بیستم، خروج ارمنی‌ها از قلمرو عثمانی که اغلب اوقات با غارت، تجاوز و کشتار همراه بود، باعث شد بسیاری از ارمنی‌ها در اردوگاه‌ها بر اثر قحطی جان خود را از دست بدهند. «دانشنامه ایران» در این مورد نوشته است: «بزرگ‌ترین رویداد مصیبت‌بار در تاریخ ارمنیان با آغاز جنگ جهانی اول روی داد و براساس آن جمعیت ارمنی یک میلیون و 750 هزار نفری به سوریه و بین‌النهرین انتقال یافتند.» در آن دوره ارامنه «عناصر خطرناک خارجی» و «شریک در توطئه دشمن مسیحی‌گرای تزاری برای برهم زدن فعالیت‌های عثمانی در شرق» معرفی می‌شدند. تاوان این بدگمانی را خانواده‌هایی دادند که از خانه‌های خود آواره شده بودند. هرچند تعداد کمی از آنها توانستند به کشورهای دیگر کوچ کنند، ولی بعضی دیگر جان باختند. ارامنه که پیش از این نیز درگیر بحران‌هایی چون کشتار حمیدیه و قتل‌عام آدانا شده بودند، در این مقطع زمانی قربانی تعصباتی شدند که بخشی از آن ناشی از پیامدهای جنگ جهانی اول و رقابت‌های پیش از آن بود. امروزه دولت ارمنستان خواهان به رسمیت شناختن نسل‌کشی ارامنه در یکصد سال قبل است اما ترکیه علی‌رغم عدم انکار وقوع چنین واقعه‌ای، از پذیرفتن این واقعه با عنوان «نسل‌کشی» خودداری کرده و وجود سیاست سیستماتیک برای نابودی ارمنیان را قبول ندارد. این اختلاف‌نظرها درحالیست که تاکنون 20 کشور این فاجعه را به عنوان نسل کشی ب, ...ادامه مطلب

  • مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد

  •  وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطره‌های ریز عرق روی پیشانی‌اش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار می‌کنم» همزمان با پایان این جمله، نگاه‌های متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ابراهیم که حالا در آستانه چهل سالگی قرار داشت بالاخره دل به دریا زد و آرزوی دیرینه‌اش را برای مادر پیرش فاش کرد. یک روز به آرامی کنار مادر نشست و با لحنی که نشان از خجالت و رودربایستی داشت، گفت: «مادر می‌خواستم اگر اجازه بدهید ازدواج کنم.» مادر که انگار مدت‌ها منتظر این لحظه بود با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفت و گفت: «خدا خوشبختت کنه مادر که با این حرف خوشحالم کردی. همیشه می‌ترسیدم بمیرم و بچه تورو نبینم.» بعد بلافاصله به طرف تلفن رفت تا این خبر را به دخترش هم بدهد. مادر از چند سال قبل برای ازدواج پسرش اصرار داشت اما ابراهیم هر بار به بهانه‌ای طفره می‌رفت. حتی خواهرش هم چند دختر را به او معرفی کرده بود اما باز هم او حاضر به ازدواج با آنها نشده بود و همیشه می‌گفت: «حالا وقتش نیست» در این میان اما ابراهیم خودش خوب می‌دانست علت مخالفت‌هایش چیست و چه عاملی مانع ازدواجش است. ترس از شنیدن جواب منفی که البته این ترس ناشی از شغل او بود! مرد جوان می‌دانست شغل او با بیشتر مردم تفاوت دارد و بسیار خاص است و کمتر کسی جسارت آن را دارد که با این کار کنار بیاید، آخر ابراهیم غسال گورستان بود. مرد جوان به دلیل نیاز شدید مالی و همچنین تشویق‌های مادرش به ثواب و اجر اخروی با تردید و دودلی کارش را آغاز کرده بود اما چند ماه بعد او سرانجام با شغلش کنار آمد. چند سال بعد وقتی صحبت از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک به میان آمد ترس از شنیدن جواب‌های منفی یا واکنش‌های عجیب دختران دم‌بخت دوباره او را درباره شغلش با تردیدهای جدی روبه‌رو کرد. ابراهیم می‌دانست کمتر دختری حاضر می‌شود او را به دلیل شغلش بپذیرد. بنابراین هر بار به بهانه‌های مختلف از رفتن به خواستگاری و ازدواج طفره می‌رفت. اما حالا که به چهل سالگی رسیده بود احساس تنهایی بشدت آزارش می‌داد. به همین دلیل تصمیم نهایی را گرفت. مهین خانم , ...ادامه مطلب

  • ناگفته‌ هایی از آخرین قربانی حادثه شهران + تصاویر

  • امروز خانواده داغدار محسن آخرین قربانی حادثه ناگفته های بیان می‌کنند که شنیدش برای هر انسانی بسیار غم انگیز است. [url=http://otaghkhabar24.ir][/url]اتاق خبر 24:  امروز این رسانه میزبان خانواده‌ داغدار آخرین قربانی انفجار منطقه شهران بود. این انفجار که در بامداد روز جمعه به وقوع پیوست به 40 دقیقه جهمنی در پایتخت معروف شد، در ابتدا بسیاری از مسئولین تقصیرات را به گردن یکدیگر انداخته و حاضر به پذیرش اشتباه و سهل انگاری نبودند.     این ماجرا تاجایی پیشرفت که ادراه گاز مقصر انفجار خط لوله گازرسانی منطقه شهران را عملیات مترو و برخورد بیل مکانیکی عنوان کرد و سپس مسئولان شهری این موضوع را کذب خوانده و گفتند که اصلا آنجا عملیات عمرانی انجام نمی‌شود و حتی مردم از چندی پیش بوی گاز استشمام کرده و به شرکت گاز هشدار داده بودند. مهم ترین بخش این انفجار قربانیان بودند، کسانی که با زبان روزه حین فعالیت عمرانی زیر خروارها خاک مدفون شده بودند، مسئولان شهری و همینطور سخنگوی آتش نشانی در ابتدا وجود هرگونه مفقودی را انکار کردند ولی دیری نگذشت که مسئولان از 2 مفقودی یاد کردند که به احتمال زیاد و به خاطر سهل انگاری‌ها جان باخته بودند.       یکی از مفقودان که کارگر 23 افغانی بود، عصر روز گذشته توسط نیروی‌های آتش نشانی در بخش گودبرداری خطوط مترو آبشناسان در قسمت جنوب به شمال کشف شد ولی خبری از پیدا شدن آخرین قربانی در بخش شمالی تونل، نشد. خانواده محسن نوروزی(آخرین قربانی فاجعه شهران) با حضور در باشگاه خبرنگاران جوان ،‌ پرده از راز‌های غم انگیز برداشتند و گفند: ما امید داریم که محسن زنده باشد.       یکی از اقوام محسن که از سر و صورت خاکی‌اش معلوم بود، از محل گودبرداری مترو آمده است، بیان کرد: محسن بعد از افطار از خانه اش در کرج به راه افتاد و سحرگاه در تونل احداث مترو بخش شمالی آبشناسان بود که انفجار بلوار کوهسار رخ می‌دهد. به گفته وی، مسئولان شرکت آب می‌توانستند جلوی سرازیر شدن آب را به داخل تونل مترو بگیرند ولی معلوم نیست چرا پس از 5 ساعت این موضوع رخ داد، مسئولان شرکت آب پس از آنکه گل و لای تمام بخش شمالی را فرا گرفت، لوله مرکزی را بستند. وی ادامه داد: من و خانواده اش چند ساعت بعد به محل حادثه رسیدیم و مشاهده کردیم که در همان بخشی که محسن سوار بر بیل مکانیکی شده، ریزش آوار تونل مترو صو, ...ادامه مطلب

  • اسامی 15 قربانی حادثه سقوط اتوبوس به دره

  • پزشكي قانونی استان فارس اسامی 15 تن از قربانيان حادثه سقوط اتوبوس مسافربری به دره در محور نی ريز را كه بامداد امروز چهارشنبه دوم تير ماه اتفاق افتاد، اعلام كرد. [url=http://otaghkhabar24.ir][/url]اتاق خبر 24:  به نقل از اداره كل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان پزشكی قانونی كشور، در حادثه سقوط یك دستگاه اتوبوس مسافربری به دره در كیلومتر پنج محور نی ریز در مسیر كرمان ـ شیراز، 19 نفر در صحنه وقوع حادثه جان خود را از دست دادند كه اجساد آنان برای شناسایی در اختیار پزشكی قانونی نی ریز قرار گرفت. بر اساس این گزارش تاكنون جسد 15 تن از این قربانیان شناسایی و برای آنان جواز دفن صادر شده است. اسامی 15 قربانی است حادثه سقوط اتوبوس به شرح زیر است: 1-علی فتحی نژاد 2-ابراهیم مراد زاده 3- منصور صفری 4- مهدی كریمی 5- آرمان ایمانی 6- سیدعلی دهقانیان 7- محمدحسین بخشی 8- سیدامین اشرف 9- ابراهیم شفیعی 10- وحید خانی 11- سعید امیدواری 12- ماجد حافظی 13- رحیم سجادیان 14- وحید قاسم‌پور 15- امین انصاری یادآور می شود 15 تن از اجساد، سرباز هستند و شناسایی 4 جسد باقی‌مانده از قربانیان این حادثه توسط پزشكی قانونی نی ریز در حال انجام است و به محض شناسایی اسامی آنان نیز اعلام خواهد شد, ...ادامه مطلب

  • رمان بجز اون|یاسمن قربانی(جمره)

  • رمان بجز اون|یاسمن قربانی خلاصه:داستان زندگی دختری ماجراجو به نام سایه..این دختر سراغ داستانای پلیسی میره و براساس روحیه کنجکاوانه ای که داره خودش هم وارد یکی از این داستان های پلیسی و ترسناک میشه..وقتی که درگیر داستان پلیسیه درگیر خطراتی میشه که مجبور میشه به یکی از مامورها پناه ببره که از قضا به اون علاقه مند میشه و... . . . مقدمه: دلـتنگی یـعنی بـبینی خـنده هـاش ُ ولـی خـندت نـگیره ، یـعنی مـنتظر بـشی دلـش بـرات تـنگ بـشـ ه ولـی نـشـ ه ، یـعنی آتـیش بـگیره دلـت از دوریـش ولـی فـکرشم نـکنـ ه ، یـعنی از تـنهایی پـیر بـشی ولـی گـناهت جـوونی بـاشه ، یـعنی یـاد ِ دروغـاش بـیفتی ُ بـاز بـهونش ُ بـگیره دلـت ، یـعنی بـ ه خـودت بـگی بـهتره مـزاحمش نـشم ُ بـری . . . . . بخش یک: 19اُم مهر.. ی روز عادی که مث همیشه تو اتاقم رو تختم داشتم با گوشیم رمان پلیسی میخوندم..از پنجره صدای آژیر ماشین پلیس اومد. منم که کنجکاو به تندی سمت پنجره رفتمو اونو باز کردم. روبروی خونمون ی خونه متروکه ی قدیمی بود دیواراش پر جلبک شده بود و سیاه شده بود و فقط بخش هاییش سالم بود که میگفتن صاحبش به قتل رسیده تو همین خونه.خونمون یجای خلوت تو انزلی بود اخرای شهر تو ی کوچه که به دریا ختم میشد.من خونمونو دوست داشتم چون روبروش دریا بود و صدای دریا همیشه تو خونمون میومد و بهم ارامش میداد. اونروز ی روز عادی بود.روز عادی که کنجکاوی منو نسبت به اون خونه بیشتر و بیشتر کرد. هیچ صدایی از این خونه نمیومد ولی اونروز ماشین پلیس اومد در اون خونه و زنگ زدن آمبولانس بیاد. رفتم طبقه پایین(خونمون دو طبقه بود که طبقه پایینش مادر پدرم اتاق داشتن و پذیرایی بود و آشپزخونه و طبقه بالا هم من بودم و داداشم که دوتا اتاق بزرگ داشتیم)با عجله شالی که رو دسته مبل ولو بود برداشتم و سر کردم. مامانم دید منو +کجا میری سایه؟ -مامان میرم ببینم چیشده!تو که میدونی از اینجور موقعیتا دوست دارم. +باشه برو., ...ادامه مطلب

  • رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی(جمره)

  • رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی خلاصه رمان:یاسمَن..گلِ پَرپَرِ مَن..یاسمن ساده..با قلبی شکسته و داغون..تنها و بی کس..بی همدم..مجبوره به نفع سرنوشت کنار بزنه..دیگه از جنگیدن دست برداره..فقط امید داشته باشه..تا خزون شه و کورسوی چراغ امید درونش خاموش بشه.. مقدمه: دیگر شعر میخواهم چکار؟ وقتی دلم خط خطیست یک کاغذ پاره است پر ز دلواپسیست پر زغم زشادیست ریشکن زخم بر این دل مزن هر چه گویم انتظار هر چه گفتم هجر یار ای شام هجران من ای شمع گریان من ریشه بکن دلهره.. ریشه بکن انتظار.. سروده:یاسمن قربانی بخش اول *بدلیل اینکه نمیخوام آبروی کسی برده بشه یا .. اسم کارکترای زندگیمو تغییر دادم. _____________________________________________ زندگی..پستی و بلندی داره..گاهی وقتا حس میکنی اینقدر خوشبختی که دنیارو فراموش میکنی..بعضی وقتا هم انگار زمین و زمان در تلاشن که ترو بشکنن،تو مثل ی آیینه ای!هر دم ممکنه بشکنی و ترک برداری..اونموقع میشه که هیچی و هیچکسی نمیتونه ترمیمت کنه..!منم زیاد شکستم.. . . . بچگیمو دقیقا یادم نیست،نمیدونم شاید خاطره خوبی نداشتم یا آلزایمر گرفتم از الان!برعکس همه که از بچگیاشون خاطره های زیادی دارن من اصلا یادم نیست کی بودم از کجا اومدم و چطور شد بزرگ شدم..نمیتونم یادم بیارم..!!! فقط از 12 سالگیم یادمه..از اونجا که ابرای دنیای من رنگ غم گرفتن غمی که اولش برام شادی و خوشبختی به همراه داشت. تو یکی از سایتای بازیای آنلاین مشغول بازی بودم..ی بچه 12 ساله مشغول سرگرمیش(شاید خیلی ساده بنظر بیاد ولی حقیقت محضه) که یکدفعه نظرم ناخودآگاه به انجمن اون سایت که بالاش نوشته بود جلب شد. -وااا!یعنی انجمن چیه؟!!واسه چیه؟چیکار میکنن!..بزار ببینم چیه! و همه چی با یک کلیک اغازشد! رفتم تو انجمن..دیدم شبیه ی چیز علمی فرهنگیه اما کابرم داره..تصمیم گرفتم عضو بشم تا بیشتر سر در بیارم ثبت نامو زدم ایمیل میخواست ایمیل نداشتم بنابرین ساختم..ایمیلمو وارد کردم و همه چی تکمیل و اماده بود برای ثبت نام.. ثبت نام کردمو تموم شد برام جالب بود ی چیز تازه تو زندگیم. کم کم فهمیدم مدیر و ناظم داره انجمن و قدرت دست اوناست و نظارت دارن.. -یعنی میشه منم مدیر شم؟! کم کم تاپیکا رو خوندم و خودم بلد شدم تاپیک ارسال کنم. خلاصه نصف روز من تو , ...ادامه مطلب

  • رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی(جمره)

  • رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی خلاصه رمان:یاسمَن..گلِ پَرپَرِ مَن..یاسمن ساده..با قلبی شکسته و داغون..تنها و بی کس..بی همدم..مجبوره به نفع سرنوشت کنار بزنه..دیگه از جنگیدن دست برداره..فقط امید داشته باشه..تا خزون شه و کورسوی چراغ امید درونش خاموش بشه.. مقدمه: دیگر شعر میخواهم چکار؟ وقتی دلم خط خطیست یک کاغذ پاره است پر ز دلواپسیست پر زغم زشادیست ریشکن زخم بر این دل مزن هر چه گویم انتظار هر چه گفتم هجر یار ای شام هجران من ای شمع گریان من ریشه بکن دلهره.. ریشه بکن انتظار.. سروده:یاسمن قربانی بخش اول *بدلیل اینکه نمیخوام آبروی کسی برده بشه یا .. اسم کارکترای زندگیمو تغییر دادم. _____________________________________________ زندگی..پستی و بلندی داره..گاهی وقتا حس میکنی اینقدر خوشبختی که دنیارو فراموش میکنی..بعضی وقتا هم انگار زمین و زمان در تلاشن که ترو بشکنن،تو مثل ی آیینه ای!هر دم ممکنه بشکنی و ترک برداری..اونموقع میشه که هیچی و هیچکسی نمیتونه ترمیمت کنه..!منم زیاد شکستم.. . . . بچگیمو دقیقا یادم نیست،نمیدونم شاید خاطره خوبی نداشتم یا آلزایمر گرفتم از الان!برعکس همه که از بچگیاشون خاطره های زیادی دارن من اصلا یادم نیست کی بودم از کجا اومدم و چطور شد بزرگ شدم..نمیتونم یادم بیارم..!!! فقط از 12 سالگیم یادمه..از اونجا که ابرای دنیای من رنگ غم گرفتن غمی که اولش برام شادی و خوشبختی به همراه داشت. تو یکی از سایتای بازیای آنلاین مشغول بازی بودم..ی بچه 12 ساله مشغول سرگرمیش(شاید خیلی ساده بنظر بیاد ولی حقیقت محضه) که یکدفعه نظرم ناخودآگاه به انجمن اون سایت که بالاش نوشته بود جلب شد. -وااا!یعنی انجمن چیه؟!!واسه چیه؟چیکار میکنن!..بزار ببینم چیه! و همه چی با یک کلیک اغازشد! رفتم تو انجمن..دیدم شبیه ی چیز علمی فرهنگیه اما کابرم داره..تصمیم گرفتم عضو بشم تا بیشتر سر در بیارم ثبت نامو زدم ایمیل میخواست ایمیل نداشتم بنابرین ساختم..ایمیلمو وارد کردم و همه چی تکمیل و اماده بود برای ثبت نام.. ثبت نام کردمو تموم شد برام جالب بود ی چیز تازه تو زندگیم. کم کم فهمیدم مدیر و ناظم داره انجمن و قدرت دست اوناست و نظارت دارن.. -یعنی میشه منم مدیر شم؟! کم کم تاپیکا رو خوندم و خودم بلد شدم تاپیک ارسال کنم. خلاصه نصف روز من تو , ...ادامه مطلب

  • استقبال از پورحیدری با نظر قربانی (عکس)

  • سرپرست استقلال که به دلیل بیماری مدتی از تمرینات دور بود، امروز به زمین شماره 2 آزادی آمد. به گزارش "ورزش سه"، منصور پورحیدری در هنگام ورود به مجموعه ورزشی آزادی به رختکن رفت و دقایقی با بازیکنان و کادرفنی خوش و بش کرد. بعد از آن پورحیدری با استقبال ویژه بازیکنان، اعضای کادرفنی، خبرنگاران، عکاسان و هواداران وارد محل تمرین شد. در هنگام ورود سرپرست محبوب آبی‌ها به زمین پرویز مظلومی سرمربی این تیم از بازیکنانش خواست که همگی پشت سر پورحیدری وارد زمین شوند و همین اتفاق هم افتاد. هنگام ورود پورحیدری به زمین یک گوسفند جلوی پای او قربانی شد و بازیکنان بعد از ورود وی به زمین وارد محل تمرین شدند.  با تصمیم پزشک پورحیدری خودروی وی به کنار زمین چمن آمد و او در ماشین خود نظاره‌گر تمرین آبی‌پوشان است.  امروز آتیلا حجازی فرزند مرحوم ناصر حجازی پورحیدری را همراهی کرد. , ...ادامه مطلب

  • خودکشی پس از قتل 3 فرزند خردسال/ مادر قربانیان:قاتل فرزندانم را عفو کنید+ تصاویر

  • مادری که پسر 4 ساله‌اش به ضرب چاقو کشته شد خواستار عفو قاتل شد. قاتل که پدر پسر خردسال بود دچار بیماری روانی بود .  خانم «تِرین»، مادری که پسر 4 ساله‌اش با ضربات چاقو به قتل رسیده، از مردم تقاضا کرد که با شفقت با پدر پسر بچه اش رفتار کنند. لوکا  در سال 2014 به دست پدرش دیوید جانزو کشته شد و قاضی دادگاه او را به تحت نظر بودن مادام‌العمر محکوم کرد.   به گزارش دیلی میل، در قتل دیگری آقای لیتل 34 ساله  پسران  4 ساله‌ و  9 ماهه اش را با شلیک گلوله به قتل رساند و سپس خودکشی و خود را با ماشین به درون بارانداز انداخت. آشنایان این خانواده می‌گویند آقای لیتل طی 2 سال گذشته از افسردگی رنج می‌برده، اما چون نمی‌خواست ضعیف به نظر برسد به دکتر مراجعه نمی‌کرد. خانم لیتل اعلام کرد، امیدوار است همسرش با اینکه قاتل فرزندانش است، به عنوان یک انسان محترم و یک عضو با ارزش خانواده به یاد بماند. او آقای لیتل را از دوران کودکی می‌شناخت. خانم «تِرین»، هنگامی که موضوع قتل این کودک را شنید، در فیس بوکش برای این خانواده نوشت که از شنیدن این خبر، بسیار ناراحت است و احساسات آن‌خانواده را تا حدی درک می‌کند. بدون اینکه پدرشان را قضاوت کند برای این دو فرشته دعا می‌کند. , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها