دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://namakstan.ir/wp-content/uploads/2016/07/2016-07-2157908360e7c3b-namakstan.ir.jpg
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول
گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از لب او
حرفهایی همچو جادو
من غلام خانه زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه ی من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی
اندکی لوس و روانی
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیرانپ
شد پشیمان ، شد پشیمان ، شد پشیمان
مهاجر...
ما را در سایت مهاجر دنبال می کنید
برچسب : شعر طنز ورزشی,شعر طنز و خنده دار,شعر طنز وام,شعر طنز وام گرفتن,شعر طنز ورزش,شعر طنز واتساپ,شعر طنز وام ازدواج,شعر طنز و زیبا,شعر طنز واردات,شعر طنز وکیل, نویسنده : یعقوب yakub بازدید : 283 تاريخ : سه شنبه 2 شهريور 1395 ساعت: 3:55