شعـــــــــــــرهـــــــــــاے عــــــــــــــاشـــــقــــــــــــــــانہ

ساخت وبلاگ

امکانات وب

كد ماوس

-->-->-->



-->-->-->-->-->-->
برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

ﺑﻪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﻨﺰﻟﮕﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻨﯽ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻨﯽ
ﮔﺮﭼﻪ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻧﺸﺪ ﻫﻤﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻣﻦ
به ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﯽ
.
.
به امید نگاهت ایستادن *** به روی شانه هایت سر نهادن
خوشتر از این آرزویی است *** دهان کوچکت را بوسه دادن
.
.
چه سخت است هم پاییز باشد
هم ابر باشد
هم باران باشد
هم خیابان خیس اما
تو نباشی
.
.
دست در دست یکی
آسمانت آبی
چشمهایت پر شادی
خالی از هر چه من است
به دلم مدیونی که چنین مینگرد
و نمیگوید آه ه ه ه ه
.
.
آن روز که خانه ها چوبی بود
گفتار و عمل همه جا خوبی بود
امروز بنای خانه ها سنگ شده
دل ها همه با بنا هماهنگ شده
.
.
در دلم از داغ تو غوغاست هنوز
غم فقدان تو پنهان به دل ماست هنوز
گرچه ناگه به دل خاک سیه آسودی
هر کجا مینگرم روی تو پیداست هنوز
.
.
آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار
تا که تنهایی ات از دیدن آن جا بخورد و بداند که دل م باتوست
در همین یک قدمی
.
.
یکی انفرادی شده زندگیش
یکی باخت داده پای سادگیش
یکی هرچی هست با دلش صادقه
یکی عاشقه عشقشم عاشقه
خدا چوب لای چرخ کارم نکن
خدا خسته ام صبح بیدارم نکن
.
.
ﺳﺒﺪﻯ ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻦ
ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺑﺪﻫﻢ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ
ﻳﻚ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﻞ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻏﺒﻄﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ
.
.
ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺷﻬﺮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻣﻌﻨﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮﺳﺖ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﺍﺳﺖ
.
.
گفتم کجا؟ گفتا به خون
گفتم چرا؟ گفتا جنون
گفتم که کى؟ گفتا کنون
گفتم نرو خندیدو رفت
.
.
نشسته در دو چشم تو نگاه بی قرار من
بیا گره گشا گره گشا زکار من
کنون نگاه مست توست که می برد قرار من
بیا طبیب درد من همیشه غم گسار من
.
.
خوش آن چشمی که بیند روی ماهت
خوشا آن سر که گردد خاک راهت
روا باشد دهد جان عاشق تو
اگر افتد به روی او نگاهت
.
.
دلم خون شد غریبانه

عذابم را ندیدی تو

قفس شد سهم من اما

چه خوب آسان پریدی تو ؟
.
.
ای نازنین جواب معمای من تویی

تنها چراغ روشن شبهای من تویی

وقتی دلم گرفت از انبوه ابرها

احساس آفتابی دنیای من تویی
.
.
هرکه گردد پاک طینت ، محرم دلها شود

هرکه در خون صاف گردد ، قابل مینا شود

از دهان گل شنیدم بر سر بازار گفت

هر که با ناکس نشیند عاقبت رسوا شود !
.
.
تو نباشی لحظه ها بیهوده است

در پس لبخندهایم گریه است

تو نباشی غم اسیرم میکند

دوریت هر لحظه پیرم میکند !
.
.
چون کنم یاد تو ، نوری با من است

غایبی ، اما حضوری با من است

درد دلها میکنم با “عکس” تو

وه عجب “سنگ صبوری” با من است !
.
.
چشمان سیاه تو مرا خواهد کشت

افسون نگاه تو مرا خواهد کشت

اینگونه که آه می کشد لب هایت

پس لرزه ی آه تو مرا خواهد کشت
.
.
در نوبتی دوباره دلت را مرور کن

از غم به هر بهانه ی ممکن عبور کن

گیرم تمام راه تو مسدود شد ، بگرد

یک آسمان تازه و یک جاده جور کن !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.سپاس یادتون نره مهاجر...
ما را در سایت مهاجر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : یعقوب yakub بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 11:33